شهدای شاخص رمضان،۲(عباس دوران)

۲۲ فروردین ۱۴۰۲ | ۱۳:۳۵ کد : ۱۵۷۱ اخبار
تعداد بازدید:۶۸۴
شهدای شاخص رمضان،۲(عباس دوران)

شهید عباس دوران:

تولد: ۱۳۲۹/ شهادت: آخرین روز ماه رمضان مصادف با ۳۰ تیر سال ۱۳۶۱

خلبان اخراجی، شاگرد اول جنگ شد

نامه تعدیل را که دستش دادند، از شدت بهت و حیرت فقط سکوت کرد. انقلاب تازه پیروز شده‌بود و گروه‌های منافق با شعارهایی مانند انحلال ارتش و حذف فرماندهان و خلبانان، در جامعه ایجاد آشوب و اغتشاش کرده‌بودند. عباس دوران، یکی از پرسنل ارتش بود که در جریان آن پاکسازی، در فهرست نیروهای تعدیلی قرار گرفت و از نیروی هوایی اخراج شد. جالب است که یکی از اتهامات او، دریافت نشان و اسلحه شکاری از مسئولان وقت بود که به علت جدیت در انجام وظیفه به او پیشکش شده‌بود!

سال ۱۳۵۹ که رسید، تحرکات عراق در مرزهای ایران شروع شد. دومین بار که شهرهای نفت‌شهر و مهران توسط هواپیماهای عراقی بمباران شد و مردم بی‌گناه به خاک و خون کشیده‌شدند، عباس دیگر نتوانست بی‌تفاوت بنشیند و خود را به پایگاه شکاری رساند. وقتی اصرارهایش برای ملاقات با فرمانده به نتیجه نرسید، به گریه افتاد و گفت: «من خلبانم. با پول این ملت به خارج رفته‌ام و درس خوانده‌ام. آمده‌ام در صورت نیاز از کشورم در مقابل دشمن دفاع کنم…» ملاقات با فرمانده، همان و بازگشت به نیروی هوایی پس از پیگیری‌های خستگی‌ناپذیر، همان.چند ماه بعد وقتی با حمله هواپیماهای عراقی، جنگ تحمیلی به‌طور رسمی در روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ شروع شد، عباس دوران یکی از اولین خلبانانی بود که برای مقابله با دشمن بعثی، انتخاب شد. او در اولین عملیات نیروی هوایی که فقط دو ساعت بعد از حمله سراسری عراق به ایران طراحی و با حدود دویست فروند از انواع هواپیماهای شکاری، جنگنده و بمب‌افکن و… برای بمباران مراکز مهم و حیاتی عراق اجرا شد، شرکت کرد و تا پایان حضورش در دفاع مقدس موفق شد ۱۰۰ سورتی پرواز جنگی انجام دهد.

خلبانان ایرانی عملیات کردند، چراغ قوه در عراق نایاب شد!
صدام در مصاحبه تلویزیونی با رادیو بی بی سی با لحن تحقیرآمیزی گفت: «به هر خلبان ایرانی که به ۵۰ مایلی نیروگاه برق بصره نزدیک شود، معادل حقوق یک سال نیروی هوایی عراق جایزه خواهم داد.» اما فقط ۱۵۰ دقیقه بعد از این مصاحبه، نیروگاه بصره توسط ۳ خلبان ایرانی (عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی) بمباران شد. واکنش خبرنگار رادیو بی بی سی به این ماجرا، شنیدنی بود: «امروز آقای رئیس جمهور با اطمینان خاطر از دفاع قدرتمند هوایی عراق در راه محافظت از نیروگاه‌ها، تاسیسات و دیگر منابع اقتصادی کشورش در برابر حملات و تهاجم خلبانان ایرانی سخن می‌گفت. ولی من هنوز مصاحبه او را تنظیم نکرده‌بودم که نیروی هوایی ایران نیروگاه بصره را منهدم کرد! در حال حاضر جنوب عراق در خاموشی فرو رفته و چراغ قوه در بازارهای عراق نایاب شده…» خبرنگار زیرک بی بی سی صحبت‌هایش را با یک جمله تمسخرآمیز به پایان رساند: «البته هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سؤال کنم چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل خواهد داد؟!»

بغداد و امنیت؟! از خلبانان ایرانی بپرسید
همه‌چیز از آنجا شروع شد که صدام با افتخار اعلام کرد کنفرانس غیرمتعدها قرار است در عراق برگزار شود؛ یک رویداد تبلیغاتی که تمام هدفش القای این ادعا بود که عراق به یک دژ نفوذناپذیر تبدیل شده است. از همان موقع، بررسی‌ها در سطح کلان در جمهوری اسلامی شروع شد و در نهایت، اقدام نظامی به‌عنوان آخرین راهکار برای اثبات ناامنی عراق در زمینه برگزاری چنین کنفرانسی تشخیص داده‌شد. اینطور بود که نیروی هوایی طراحی برای یک عملیات بزرگ را شروع کرد و بمباران پالایشگاه «الدوره» به عنوان هدف عملیات انتخاب شد. این گزینش هوشمندانه با این هدف بود که آثار حاصل از این حملات هوایی، در معرض دید خبرنگارانی که در یکی از هتل‌های مشرف به پالایشگاه الدوره بغداد مستقر بودند، قرار بگیرد و به‌سرعت در رسانه‌های جهان بازتاب پیدا کند.
فرماندهان بعد از ۲ هفته مشورت و تبادل‌نظر برای تعیین مجری این عملیات پرمخاطره، به یک خلبان شجاع و امتحان‌پس‌داده رسیدند. کسی که حدود ۱۰۵ ساعت پرواز موفق جنگی و شرکت در عملیات‌های بزرگی مانند بمباران پایگاه الرشید بغداد، حماسه ناوچه پیکان و انهدام پنج ناوچه عراق در جریان عملیات مروارید، بمباران پالایشگاه کرکوک و انهدام پل‌های مواصلاتی دشمن و… را در کارنامه پربارش داشت؛ عباس دوران.

نماز عید فطر بماند بعد از ادب کردن صدام!
قبل از پرواز در دفتر یادداشتش نوشته‌بود: «۹۰ درصد احتمال بازگشت وجود ندارد.» برای عباس همه‌چیز روشن بود؛ مثل روز، مثل حقانیت کشورش در برابر دشمن متجاوز. پس، آگاهانه آن مأموریت استثنایی را قبول کرد.
سحرگاه آخرین روز ماه مبارک رمضان، خبر حمله دو فروند جنگنده بمب‌افکن ایرانی به پالایشگاه الدوره و بمباران این پالایشگاه حیاتی، در صدر اخبار خبرگزاری‌های معتبر جهان قرار گرفت و دنیا را تکان داد. حالا کشورهای عضو جنبش عدم تعهد مانده‌بودند گزافه‌گویی‌های صدام درباره امنیت خدشه‌ناپذیر بغداد را باور کنند یا خبر عملیات بزرگ خلبانان ایرانی در قلب پایتخت عراق را.
از آن طرف، دو هواپیمای ایرانی با پایان موفقیت‌آمیز ماموریت‌شان، در تلاش بودند با نهایت سرعت از آسمان دشمن خارج شوند که صدای اصابت موشک به بخشی از بال راست هواپیمای عباس، شادی‌شان را ناتمام گذاشت. کمک‌خلبان مشغول ارائه گزارش وضعیت بود که این بار موشک دیگری به دم هواپیما برخورد کرد. حالا هواپیما در میان شعله‌ای از آتش بود و کم‌کم تعادلش را از دست می‌داد. اینجا بود که عباس به‌عنوان فرمانده عملیات به همکارش دستور ایجکت داد و در مقابل اصرار او برای اینکه خودش هم با ایجکت، جانش را نجات دهد، گفت: «قبلاً هم گفته‌بودم؛ من تن به اسارت بعثی‌ها نمی‌دهم.»عباس دوران در آخرین تماس با خلبان هواپیمای شماره دو اعلام کرد: «من به سمت هدف ثانویه می‌روم!» اما هیچ‌کس از این هدف ثانویه خبر نداشت. عباس با زبان روزه و پس از یک عملیات نفس‌گیر، هواپیمای شعله‌ورش را دوباره در جهت بغداد قرار داد و این بار به‌سمت محل برگزاری اجلاس سران حرکت کرد. دقایقی بعد، خلبان شجاع ایرانی هواپیمایش را به ساختمان هتل محل اقامت سران اجلاس کوبید و یک بار دیگر پوچی ادعای صدام درباره امنیت بغداد را به رخ همه جهان کشید. خون پاک عباس به ثمر نشست و اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد و به دهلی‌نو منتقل شد.
عید فطر سال ۱۳۶۱ با یاد شجاعت مثال‌زدنی شهید عباس دوران، به یک عید حماسی تبدیل شد. دوستداران عباس برای دیدار مجدد با او ۲۰ سال صبر کردند. روز دهم مردادماه سال ۱۳۸۱ قطعه‌ای از استخوان پا به همراه تکه‌ای از پوتین شهید عباس دوران به وطن برگشت...